«حقالناس» مهمترین و پربسامدترین موضوع در دین اسلام است تا جایی که طولانیترین آیه قرآن(سوره بقره آیه ۲۸۲) نیز به همین موضوع اختصاص دارد و امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیز میفرمایند «خدای متعال رعایت حقوق بندگانش را مقدمهای بر رعایت حقوق خودش قرار داده است».
اوج تجلیگاه توجه به حقالناس در مکتب اسلام و اهلبیت(ع) را میتوان در شب عاشورا مشاهده کرد؛ هنگامی که امام حسین(ع) شرط پیکار با ظلم و همراهی با خود را بدهکار نبودن گذاشت و بیعت خود را از افرادی که حقی بر گردن دارند برداشت چراکه پرداخت حق مردم را مقدم بر حضور در جهاد با طاغوت میدانستند.
همین رویداد مهم و درسآموز از واقعه کربلا سبب شد در ماه محرم امسال به موضوع مهم «حقالناس» بپردازیم و بخشهایی از کتاب «حقالناس، ارتباط متقابل حقوق مردم و اخلاق اسلامی»، نوشته آیتاللهالعظمی مظاهری را به سمع و نظر مخاطبان خود برسانیم.
اگر روش زندگی و سیره مراجع تقلید و علمای ربانی و نیز خواص اهل معرفت را از نظر بگذرانیم درمییابیم که راجع به حقالناس مواظبت کامل و دقیق داشتهاند. سبک زندگی ایشان باید سرمشق همه به ویژه جوانان باشد. کسانی که خواهان تکامل معنوی هستند لازم است این افراد سعادتمند را اسوه قرار دهند و به خصوص در مسئله حقالناس، دقت و مراقبت آنان را به کار گیرند.
استاد بزرگوار ما آیتاللهالعظمی بروجردی دیندار حقیقی بودند. به قول استاد دیگر ما آیتالله آقای داماد، ایشان دین را هضم کرده بود. آقای بروجردی از مبالغی که از بیتالمال نزد ایشان بود هیچ استفاده شخصی نمیکرد اما همین شخص دم مرگ گریه میکرد. اطرافیان که از بزرگان بودند، به ایشان دل تسلی میدادند اما ایشان گریه میکرد و بالأخره جواب آنها را داد و فرمود «در روایت داریم عمل را خالص کن برای اینکه صراف بیناست بینا؛ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ» یعنی من میترسم بمیرم و حقالناسی بر ذمهام باشد.
روزی آقای بروجردی روی منبر مشغول تدریس بودند؛ یک نفر پای منبر مزاحم درس ایشان بود. مرتبه اول جوابش را دادند، بار دوم نیز پاسخی به وی دادند و در مرتبه سوم در حالی که نمیگذاشت درس جلو برود ایشان عصبانی شدند و فرمودند «چرا مزاحمی؟» اما بعد از منبر به اندازهای برای تندی در مقابل دیگران به او ناراحت بودند که از وی عذرخواهی کردند.
استاد بزرگوار ما امام خمینی(ره) نیز از بیتالمال استفاده شخصی نمیکردند. ایشان به اندازهای نسبت به بیتالمال و حق مردم حساس بودند که از نوشتن مطالب معمولی روی کاغذ سفید حذر میکردند. یکی از خواص ایشان میگفت «من وقتی مطالبی برای اطلاع حضرت امام(ره) مینوشتم روی کاغذهای باطله مینوشتم و نزد ایشان میفرستادم یک روز کاغذ باطله نداشتم و روی کاغذ سفید نوشتم. ایشان همان وقت جواب مرا داده بودند و پشت نامه اعتراض کرده بودند که اینگونه چیزها را که میشود روی کاغذ باطله نوشت چرا روی کاغذ سفید نوشتید؟ یعنی حاضر نبودند به اندازه یک کاغذ سفید از بیتالمال بیجهت استفاده شود.
یکی از علمای بزرگ و متقی را در خواب دیدند که نگران و پژمرده است. به او گفتند شما که الحمدالله مواظب بودید و باید مقام والایی در عالم برزخ داشته باشید چرا پژمرده هستید؟ گفت راستش این است که من هجده تومان به فلان کاسب بدهکار بودم و این بدهکاری باقی مانده است در عالم برزخ از من سؤال کردند که چرا هجده تومان را ندادی؟ آن آقا بیدار شده و به پسر ایشان که او نیز یکی از علما بود ماجرا را گفته بود.
پسر به بازار رفته بود و کاسب مورد نظر را پیدا کرده بود و پرسیده بود شما از پدر ما طلب دارید؟ گفته بود بله هجده تومان طلب دارم. گفته بود چرا به ما نگفتید تا پرداخت کنیم؟ آن کاسب گفته بود چرا خود آقا در دفترش ننوشته بود؟ شاید آن کاسب خبر نداشته ولی امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرمایند طلبکار برای تأخیر در مطالبه طلب خویش سرزنش نمیشود ولی بدهکار برای اینکه حق مردم را نداده، نکوهش خواهد شد «لَا یَعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یَعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیسَ لَهُ»
بالأخره فرزندان آن عالم، بدهی او را رد کردند. همان آقا با پسر ایشان خواب دیده بودند که آن عالم راحت و آسوده شده است. راجع به حقالناس آبرویی و جبران آن نیز همین مراقبت لازم است. یکی از علمای بزرگ را در خواب دیدند که حالش بد است. گفتند شما باید مقام والایی داشته باشید گفت بله دارم دستگاه من در عالم برزخ خیلی بالاست. قصر و حورالعین و رفیق خوب و رفت و آمد با اهلبیت(ع) دارم اما یک عقرب هر روز میآید و نیشی به شصت پای من میزند و میرود منتظرم که دوباره فردا بیاید و نیش را بزند.
گفتند این عقرب چیست؟ گفت یک زخم زبان به کسی زدهام و توبه نکردهام. باید این عقرب را کشته باشم اما نکشتم و من در عالم برزخ به این عقرب دچار هستم تو را به خدا کاری کنید و این عقرب را بکشید. میگوید بالأخره او را پیدا کردم و از او عذرخواهی کردم او هم نه تنها بخشید بلکه عباداتی برای او انجام داد و صد درصد راضی شد. بالاخره بعد فهمیدیم که آن عقرب کشته شده است.
خواب حجت نیست اما از این داستانها و از این خوابها ضرورت اهمیت به حق مردم به خوبی درک میشود. ناگفته نماند آن بزرگوارانی که در خواب میتوانند راجع به تضییع یک حق از مردم طلب بخشش کنند معلوم میشود در مدت عمر، نسبت به انجام وظایف خود حساس بودهاند وگرنه پرونده ایشان به گونه دیگری رقم میخورد.
انتهای پیام
نظر شما